آنچه در چند سکانس مربوط به بهبود فریبا دیدید تنها چند دقیقه از سی و چند سال زندگی یک جانباز اعصاب و روان است!
دست خودش نیست وقتی صدای انفجار در گوشش میپیچد دیگر بیقرار میشود
خودش را میزند، هر کس دستش را بگیرد میزند، گاهی چیزی میشکند .....
بعد که آرام شد یک گوشه مچاله میشود، به خرده های لیوان، به کبودی روی صورت همسرش، به چشمهای خیس و نگاه نگران بچه هایش، به رد خون دستش روی دیوار و پرده خیره میشود و آرام اشک میریزد و زیر لب دعا میکند:
خدایا منو ببر!
43 هزار جانباز اعصاب و روان از دفاع مقدس به جا مانده است.
باب دل را هست مفتاحی عظیم
اوست بسم الله الرحمن الرحیم