پیشفرضهای مستتر در نظریه سبک زندگی غربی
- دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۴۵ ق.ظ
همان عزیزی که نفس امارهاش ما را به نوشتن «تاملی شتابزده درباره ضرورت مداقه در مفهوم سبک زندگی اسلامی» وادار کرد باز دقیقا سر وقت خواب بنده مزاحم شد و برای دفع این شر لازم این متن را نوشتیم باز هم اگر دست و پای متن سر جایش نیست ببخشید تا فرصت ویرایش فراهم شود .....
نظریه سبک زندگی نیز از این قاعده مستثنی نیست. علاوه بر برخی پیش فرضهای مفهومی که در کل علوم اجتماعی میتوان آن را جستجو کرد و بررسی آنها از حوصله این نوشتار خارج است نظریه سبک زندگی نیز در درون خود برخی پیشفرضهای معرفتی را در بر دارد که شناخت آنها قبل از هر گونه به کارگیری آن ضروری است.
اولین پیش فرض مستتر در مفهوم سبک زندگی, کثرت گرایی است. پست مدرنیسم نقدی تکاملی ولی از زاویه سلبی به مدرنیسم است و از آنجا که از جمله ارزشهای مدرن راسیونالیسم و اعتقاد به عقل انسان به عنوان اساس معرفت بود پست مدرنیسم در مقابل آن انسان را عاجز از درکهای کلی و زمانه خود زمانه به پایان رسیدن عصر ساختن تئورى یا تئوریهاى کلان در باب سیاست و جامعه میداند.
روشن است در فضایی که انسان خود را عاجز از شناخت خود، حقیقت، معرفت، معقولیت، خیر و شر و سعادت میبیند, دیگر ارزشها وضع ثابتی نخواهند داشت. درست و غلطی وجود ندارد چون این دو ملاک نسبی هستند. اینگونه پست مدرنیسم با خصوصى و شخصى کردن معنا با پلورالیسم یا کثرتگرایی پیوند میخورد. همه راست میگویند و همه درست انتخاب میکنند. سبک زندگی نیز از این قاعده مستثنی نیست هر کس هر آنگونه که بخواهد زندگی میکند. این به معنای مشروعیت تمامی سبکهای زندگی است. بنابراین زمانی که از سبک زندگی سخن میگوییم سبک زندگی اسلامی, بودایی یا مسیحی با سبک زندگی همجنسگرایان و .... یکسان است و هیچ برتری بر یکدیگر ندارند.
- ۹۴/۰۴/۰۸