دعوت به بازخوانی لایه ظاهر زندگی (1)
- پنجشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۵۹ ب.ظ
«در نظر نگرفتن سرمایههای باطنی و تاکید بر ظاهر زندگی چه آوردهای برای رشد انسان خواهد داشت؟» این جمله خلاصه نقد طولانی و تند یکی از دوستان بر مباحث سبک زندگی است. همین نقد باعث شد چند متن برای باز کردن این گره نوشته شود. این متن اول است
1. در زندگی انسان برخی کارها بارها و بارها تکرار میشود. تکرار از یک سو بسیار کارآمدی و سرعت را بالاتر میبرد یک کار در مرتبه بیستم بسیار روانتر از مرتبه اول انجام میشود اما از سوی دیگر تکرار میتواند انسان را در مرز عادت قرار میدهد و کار عادی و از سر عادت بدون توجه است تا جایی که گاه عمل محو میشود و میتوان همزمان آن کارهای بسیاری را انجام داد مانند رانندگانی که حین رانندگی آنچنان به دنده و فرمان و ... خو گرفتهاند که همزمان با آن میتوانند چای بنوشند، با بچه بازی کنند، با تلفن صحبت کنند و هیچ وقت هم دنده دو را با دنده سه اشتباه نکنند ندارند.
2. عادت قتلگاه روح عمل است. عمل عادی، عملی است که برجسته نیست، مهم نیست.
3. خدا کند به نماز عادت نکنیم. این جمله مضمون کلام استاد بزرگ اخلاق و عارف بزرگ حضرت آیتالله بهجت است. تکرار مناسک ما را از حضور محروم میکند میشود نماز بیحضور قلب. این تکرار و عادت در نهایت مرگ روح زندگی است. بدون این روح انسان مانند ماشین حرکت میکند بیآنکه بداند کجا می رود و حتی تا کی میرود؟
4. شهید مطهری اساس اخلاق را غلبه بر عادت میداند بدون توضیح این متن کاملا گویاست:
اخلاق معنایش اینست که انسان ارادهی خودش را بر عادات، بر طبایع غلبه بدهد؛ یعنی اراده را تقویت کند، بهطوری که اراده بر آنها حاکم باشد. حتی اراده باید بر عادات خوب هم غالب باشد. چون کار خوب، اگر کسی به آن عادت پیدا کرد خوب نیست. مثلاً ما باید نماز بخوانیم، اما نباید نماز خواندن ما شکل عادت داشته باشد. از کجا بفهمیم که نماز خواندن ما عادت است یا نه؟ باید ببینیم آیا همهی دستورات خدا را مثل نماز خواندن انجام میدهیم؟ اگر اینطور است، معلوم میشود که کار ما به خاطر امر خداست. اما اگر ربا را میخوریم، نماز را هم با نافلههایش میخوانیم، اگر خیانت به امانت مردم میکنیم ولی زیارت عاشورایمان هم ترک نمیشود، میفهمیم که اینها عبادت نیست، روی عادت است.
از امام روایت شده است: هیچ وقت به طول دادن رکوع و سجود شخص نگاه نکنید؛ یعنی رکوعهای طولانی و سجدههای طولانی شما را گول نزند، ممکن است این از روی عادت باشد و اگر ترک کند وحشت کند. اگر میخواهید بفهمید این شخص چگونه آدمی است، در راستیها و امانتها امتحانش کنید. چون امین بودن عادتبردار نیست، راست گفتن عادتبردار نیست مانند نماز خواندن.
انسانى به کمال راه پیدا مىکند که از بین همین چیزهاى تکرارى، حقایق را پیدا کند. علم مادّى نیز همینطور است. همه در مدّت عمرشان دیدهاند که وقتى سیب از درخت جدا مىشود، به طرف زمین مىافتد. دیگر از این کار عادّىتر، چیزى در دنیا هست؟! اما یک نفر متوجّه شد که این یک پدیده است: چرا سیب پایین مىآید؟ چرا از درخت که جدا مىشود بالا نمىرود؟ آنوقت نیروى جاذبه کشف شد. یک باب جدید در دانش بشرى باز شد. همهى این چیزهاى عادّى زندگى ما از این قبیل است. قرآن را ملاحظه کنید: «ا فلا ینظرون الى الابل کیف خلقت.» براى عربِ شترسوار چیزى عادّىتر از شتر هست؟! انسان را به آن ابل متوجّه مىکند. ما باید به این پدیدههاى الهى که دور و بر ماست، توجّه کنیم.
6. تکرار روزمرگی میآورد. روزت، ماهت، سالت و عمرت میگذرد همین.
7.آنچه ما را از تکرار میرهاند، به خود آمدن است. این همان یقظه و بیداری است که اولین منزل سلوک به حساب می آید. خود را از تکرار بیرون کشیدن و نگاه کردن به خود است.
8.این یقظه و بیداری از یک نگاه بیرونی به زندگی حاصل میشود. این نگاه بیرونی محاسبه میآورد و غفلت را زائل میکند. این نگاه بیرونی سنجش به دست میدهد و سود و زیان را مشخص میکند.
9.توصیف زندگی شاید از همان مسائلی است که بسیار شنیدهایم اما به عمق آن توجه نکردهایم و شاید در آن عمقی هم نمیبینیم یا اینکه فکر میکنیم عمق آن را دریافتهایم یا اینکه ....
10.توصیف زندگی مراتبی دارد که بالاترین مرتبه توصیف زندگی و توجه به آن مرگ آگاهی است که چه زبیا در بیان شهید بزرگوار آوینی از آن تعبیر شده است:
مر گ آگاهی یعنی که انسان همواره نسبت به این معنا که مرگی محتوم را پیش رو دارد آگاه باشد و با این آگاهی زیست کند و هرگز از آن غفلت نیابد.
11. اگر این چنین است که مرگآگاهی بالاترین مرتبه زندگی است با وجود این همه مراحل بزرگ چرا باید اسیر مسائلی چون وقت خواب، وقت تغذیه و .... شد. مهمتر از اینها نبوده و نیست؟ آیا اینها را نمیشناسیم؟ الویتها را رها کنیم و وقت خود را صرف اهدافی این چنین کنیم؟
12.دعوت اصلی این نوشتار به توصیف لایه ظاهر زندگی است. لایه ظاهر زندگی همان بخشی از زندگی است که به چشم میآید. آری دعوت این نوشتار به توصیف نحوه و زمان خواب، بیداری و تقسیم وقت و زمان تغذیه و شمارش وعدههای غذایی و ... است.
- ظاهر زندگی یا لایه بیرونی زندگی برای همه قابل دسترس است و بر خلاف معارف دینی که هر چه رو به عمق میرود آگاهان از این عرصه کمتعدادتر مینمایند برای همه قابل فهم و قابل دسترسی هستند. اگر در ویرایش یا سامان دادن به این لایه ظاهر ناموفق باشیم چگونه میتوان امید داشت که در مراحل بعد محکم گام برداریم. و در همین لایه ظاهر نیز اگر نتوانیم برنامههای شخصی مثل خواب و ... را سامان بدهیم چگونه میخواهیم وارد سامان رفتارهایی مانند رفتار تشکیلاتی و ..... بشویم.
- احکام و آداب لایه ظاهری زندگی با بهرهگیری از زمان مندی و مکانمندی به نوعی زندگی انسان را به انضباط که برای رسیدن به اهداف بزرگ ضرورت است.
- آداب چونان نشانههای جادهاند که در حال غفلت به مدد انسان میرسند. کما اینکه در آثار عرفای اسلامی میزان و ترازوی عارف، شریعت معرفی شده است.
- بر اساس همین خصوصیات روشن می گردد که ادب درست، میدانی برای حرکتهای متعالی به انسان میدهد. همچنان که ادب غلط او را به حاشیه میراند. ادب غلط همانند جیب کوچک است که به کار گرم کردن دست نمیآید.
13. با توصیف ظاهر زندگی
- نسبت راه و هدف مشخص میشود. اگر هدف در مرحله اول رسیدن به دامنه کوهی بلند است استراحت چند ساعت یا برنامه مفصل برای تغذیه ظهر در این مسیر بیمعناست
- نقاط گره زندگی مشخص میشود، توصیف ظاهر زندگی یک معاینه است ممکن است شما سالهاست که از یک برنامه ضروری غفلت میکنید یا یک برنامه غیر ضروری را در برنامههای خود گنجانیدهاید، یا ضریت اختصاص وقت در برنامه شما نامطلوب است.
- و ....
14. در توصیف ظاهر زندگی دو لایه توصیف وجود دارد
- توصیف با نگاه خارجی: در این نوع توصیف شما به مشاهده آثار و ثبت آن میپردازید فرض کنیم شما بیمار شدهاید و علائم بیماری خود را برای پزشک تشریح میکنید و بخشی را هم پزشک با معاینه ثبت میکند مثلا خون دماغ شدن، افزایش فشار خون، تهوع، احساس درد در ناحیه شکم و شکایت از تاری دید
- توصیف با نگاه فنی: بعد از توصیف دقیق عینیت خارجی نوبت به تحلیل فنی عینیت خارجی است به تعبیر خودمانی «این یک نشانه خوب است یا یک نشانه بد؟ »
15.این دو مرحله بارها و بارها باید تکرار شود تا به تصویری درست در توصیف ظاهر زندگی دست پیدا کنیم.
16.دعوت اصلی این نوشتار به توصیف لایه ظاهر زندگی است. به این بیندیشیم که آیا لایه ظاهر زندگی از مصادیق دعوت آیه شریفه «افلاینظرون الی الابل» نیست. به این مطلب عادی بیندیشیم شاید جواهری ارزشمند یا گذرگاهی راهبردی یا ... بیابیم از آنچه تاکنون پیش پا افتاده بود. این نوشته دعوتی است به بازبینی و مهندسی کارهایی که بارها و بارها در روز و ماه و سال تکرار میشوند. بنده معتقدم نگاه به ظاهر زندگی یک نگاه راهبردی از منظر دین برای تعالی انسان است.
ادامه دارد ......
- ۹۴/۰۴/۱۱