سطور

و أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا

سطور

و أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا

خداوند از آسمان بارانی نازل کرد که در هر دره و رودی به اندازه ظرفیتش جریان یافت. (سوره رعد آیه 17)

آنچه هستم هر چند ناچیز
و آنچه دارم هرچند بی‌مقدار
همه را مدیون تو هستم.
دوست دارم اگر آبراهی باریک و کم رمق هم باشم، تو در آن جریان داشته باشی!
کاش روح این کلمات سرد و طنین این سطور صامت نام و راه تو باشد
«خمینی»

مقابله با تحمیل بحران هویت بر حوزه‌ها

بحرانها گاهى از درون یک مجموعه بروز مى‌‏کند. در درون حوزه‏ علمیه، هیچ چیزى که موجب بحران بشود، وجود ندارد -نه دعواهاى مادى هست ... نه تعارض در مناصب هست، تا به بحران‌هاى آن چنانى منتهى بشود- شما نگاه کنید، حوزه‏‌هاى علمیه از دوران خودشان هیچ بحرانى ندارند. حتى مجامع علمى دیگر، به دلایل گوناگون دارند؛ اما حوزه‌‏ها ندارد .... چون در حوزه کسى چیزى ندارد که از دست بدهد! ... اما تحمیل بحران بر حوزه متصور است؛ و کوشش مى‌‏شود که این بحران تحمیل شود. چه بحرانى؟

بحران هویت! این یک بحران عملى نیست؛ اما یک بحران روحى است، که حوزه به آن دچار نیست، کسانى سعى مى‏کنند به زور حوزه را به این بحران دچار کنند!

بحران هویت یعنى چه؟ یعنى یک مجموعه نداند که کیست و به چه درد مى‌‏خورد! کوشش مى‏‌شود به حوزه تفهیم کنند که شما براى نظام زندگى مردم، لازم نیستید! درست مثل این که به جامعه‏ پزشکى تفهیم کنند که شما مورد نیاز مردم نیستید، یا به جامعه‏ معلمان یک کشور تلقین کنند که به وجود شما احتیاجى نیست!

معلوم است که اگر همه‏ معلمان کشور از کار برکنار بشوند، امروز تا شب کسى از دنیا نخواهد رفت و هیچ جایى منفجر نخواهد شد! به خاطر استدلال سطحى عامیانه‏ جاهلانه‏‌اى، به معلمان کشور بگویند که شما وجودتان لازم نیست، شما که نباشید، به غیر از خودتان چه کسى گرسنه مى‏‌ماند!

به حوزه‏ علمیه، به جایگاهى که مشعل هدایت معنوى و سرنوشت اساسى انسانها در آن جا مى‏‌فروزد و مشتعل مى‏‌شود، به آن جا بگویند که وجودتان لازم نیست. سعى مى‏‌کنند این را تفهیم کنند! این در حالى است که هر یک از آحاد حوزه‏‌هاى علمیه و روحانیت، حس مى‏‌کنند که وجود آنها مورد نیاز حتمى و قطعى همه است.

درست همان کارى را مى‏‌خواهند بکنند که رضاخان در این مملکت مى‌‏خواست بکند، همان کارى که از زمان ناصرالدین شاه - بعد از قضیه‏ تنباکو - در این کشور آغاز شد؛ چون قبل از قضیه‏ تنباکو، دستگاه‌هاى قدرت و حکومت در صدد این نبودند که روحانیت را از صحنه خارج کنند، احتیاجى نمى‏‌دیدند، به فکرشان هم نمى‌‏رسید.

اول بار، بعد از قضیه تنباکو بود که در دستگاه سلطنتى ناصرالدین شاه قاجار -همزمان با دستگاه انگلیسها- این فکر پدید آمد که این علما مزاحمند! نمى‏‌گذارند ما راحت کار خودمان را بکنیم .... سلطنت و حکومت خودکامه‏ى خودمان را ادامه بدهیم! باید آنها را از سر راه برداریم.

البته آن روز نمى‏‌شد ناشیانه عمل بکنند؛ یک میرزاى آشتیانى که از تهران خارج مى‌‏شد، همه‏ى تهران به هم مى‏‌خورد. .... از راه دیگر وارد شدند؛ تهمت زدند، اهانت کردند! بعد در قضیه‏ مشروطیت، این تهمت شکل مدرنترى پیدا کرد، دست روشنفکرهاى غربى رسید، و اتفاقا آن علمایى بیشتر مورد اتهام و تحقیر قرار گرفتند که به توطئه‏ دشمنان آگاهتر بودند، مى‌‏فهمیدند که دشمن چه دارد انجام مى‏‌دهد! که مظهرش مرحوم شهید فضل‏اللّه نورى است. خوب مى‌‏فهمیدند که در این مملکت، چه دارد اتفاق مى‏‌افتد!

من به طلبه‌‏هاى جوان توصیه مى‌‏کنم که تاریخ مشروطیت را با دقت یاد بگیرید و بخوانید، و بخصوص روى نقش شیخ فضل‏اللّه نورى -که خود از منادیان مشروطه بود، و بعد در مقابل آن مشروطه‏ انگلیسى‏‌زاده ایستاد- تکیه کنید. این، معنا دارد. خیلى راحت گفتند که ایشان -یک عالم بزرگ- رشوه مى‏‌گیرد! یک روشنفکر مزدور .... یعنى واقعا از سفارت انگلیس پول گرفته بود که در روزنامه بنویسد ایشان رشوه مى‏‌گیرند! چه کار مى‌‏شود کرد، مى‏‌نویسد! هنوز هم تکرار مى‏‌شود، هنوز هم علیه شیخ فضل اللّه نورى -به جرم آگاهى - مى‏‌نویسند.

هر روحانى که آگاهتر باشد، بیشتر مورد تهاجم دشمنان اسلام و مسلمین است. امروز هم همین طور است. هر کس که توطئه‏ توطئه گران برنامه‏‌ریز و سیاستگذاران عمده‏ ضدیت با اسلام و مسلمین را بهتر بفهمد، و دقیقتر به آن توجه کند، بیشتر مورد بغض است!

..... امام بزرگوار ما هم از این قبیل بود که على‌‏رغم این که شخصیت درخشان او، خضوع بینندگان -حتى دشمنانش- را جلب مى‏‌کرد، بیشترین طعن و دَقّ از طرف دشمن به او شد! در همه‏ ادوار - چه قبل از حکومت، چه بعد از حکومت - به زبانهاى مختلف، حتى بعد از رحلت! این طورى است.

شکل دیگرى از همین را رضاخان انجام داد؛ درب مدرسه‌‏ها را بستند، عمامه‌‏ها را برداشتند، روحانیت را خانه‏‌نشین کردند، حوزه‌‏ها را نابود کردند، علما را از مسند تدریس دین پایین آوردند، طلاب را آواره کردند! در حقیقت یک توقف علمى فاجعه آمیز در حوزه‏‌هاى علمیه -تقریبا در طول قریب به بیست سال- به وجود آوردند، که این خلأ هنوز هم .... محسوس است! 

.... بعد از رضاخان که دیدند نمى‏شود، باز شکل دیگرى شروع کردند؛ و امروز هم باز همان حرفها هست! ..... به شکلهاى گوناگون دیگر -سؤال مطرح کردند که روحانیت به درد چه مى‏‌خورد؟

روحانیت براى تبیین دین است. هر کس دین را قبول دارد، مبیّن دین را هم احتیاج دارد.

عده‏‌اى مى‏گویند شما روحانیون که دین را با روش علمى و با متد یاد مى‏‌گیرید و استنباط و بیان مى‏کنید، کنار بروید، تا ما بیاییم و دین را بدون برخوردارى از متد و روش و علم و مقدمات، براى هر که دلمان مى‏‌خواهد، بیان کنیم! .... البته این، تأثیرى نمى‏کند. حوزه‏ها مثل یک جریان اصیل و عمیق و جوشان و لایزال، ادامه دارند؛ «و امّا ما ینفع النّاس فیمکث فى‏‌الارض (رعد: 17 )  

حوزه‏ علمیه نمى‌‏تواند نسبت به این قضیه بى‏‌تفاوت باشد. من امروز دارم خدمت شما عرض مى‏‌کنم، بدانید که این سیاست بلند مدت دشمنان است که روى این تکیه کنند. حوزه باید سخن درست، دقیق، فقهى، صادق و متقن خود را در این زمینه بر روى دست بگیرد - هم قولا، هم عملا - باید کارى کنید که اگر علامت سؤال روى روحانیت گذاشتند، درست مثل این باشد که علامت سؤال روى جامعه‏ پزشکى کشور گذاشته باشند؛ که حقیقت قضیه هم همین است، و این طبابت، از آن طبابت بالاتر و ارجمندتر است.

البته یک چیزهایى را آدمهاى عادى نمى‌‏فهمند. اگر بگویند که فلان کس دارد کار مى‏‌کند، بعد کسى بیاید و ببیند شما در داخل اتاق نشسته‏‌اید و مطالعه مى‏‌کنید، آدم دور از آبادى خواهد گفت که این آقا کار نمى‌‏کند! کار در نظر او، فقط بیل زدن است! بله، این گونه است؛ طبابت روح و طبابت معنوى، طبابت از آسایش و امنیت روان است. فاى الفریقین احق بالامن، این را همه نمى‌‏فهمند؛ آدمهاى دقیقتر مى‏‌فهمند. باید حوزه‏‌ها در این زمینه به طور مطلق کار خودشان را بکنند؛ پاسخ روشن، ثابت، صریح و قاطع خودشان را بر سر دست داشته باشند، تا همه بتوانند استفاده کنند.

بیانات مقام معظم رهبرى‏ 

دیدار با طلاب حوزه علمیه مشهد  

22/04/1376


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی