نهاد اقامه دین
- سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۴۱ ب.ظ
به نظر من یکى از کارهاى مهم ما این است که ما به عنوان طلبه و نیز به عنوان روحانى بفهمیم چکارهایم؟ ما به فراخور استعداد و همت و تلاشمان، به خودمان دلخوشى مىدهیم که طلبه هستیم و طلبگى مىکنیم، تا این که یک مسؤولیت روحانى پیدا کنیم و خدمت کنیم. مابه عنوان طلبه داریم دوران بالقوه خود را طى مىکنیم تا از لحاظ تأثیرگذارى در حیات اجتماعى و فردى انسانها، به نقطه بالفعل برسیم. اما به عنوان روحانى در کجا قرار داریم؟ روحانیت کجاست؟
به نظر من این جمله که مىفرماید «العلماء ورثة الأنبیاء»، جمله خیلى پُرمغز و پُرمعنایى است ......
وجود انسان، یک ماده خام است؛ همچنان که این عالَم یک ماده خام است. استعداد -و به قول فرنگیها پتانسیل- شکلگیرى و کارایى این ماده خام، بىنهایت است. یک انسان مىتواند به جایى برسد که فرشتگان .... در مقابل عظمت و کارایى و اقتدار او درمىمانند. شما به پیغمبر نگاه کنید؛ وجود او، حد کش آمدن این ماده انسانى است. درست است که ما دیگر مثل او انسانى نداریم، اما او هم انسان است؛ «بشر مثلکم»؛
.... وجود او، وجود ابراهیم و سایر انبیا، وجود امیرالمؤمنین و اولیا، نشاندهنده این است که این پرنده تا این سطح مىتواند پرواز کند ..... کمااینکه جسم انسان هم همینطور است. شما اگر بخواهید حرکات آکروباتیک انجام بدهید، چه قدر مىتوانید؟ ..... اما همین جسم ما این آمادگى را دارد که همه آن حرکات و نرمشها و شکلگیریهاى زیبایى را که یک ژیمناستِ خیلى زبده مىتواند انجام بدهد، انجام بدهد؛ یعنى این استعداد در بدن ما وجود دارد.
...... اصلا هدف خلقت هم همین است که این ماده خام با ورز خوردن، با تحرک، با تلاشى که صورت مىدهد و استفادهای که از ماده خام بزرگترى -که جهان آفرینشِ پیرامون اوست و به او ارتباط دارد- مىکند، به آن نقطه کمال مطلوبِ خودش برسد؛
.... عامل اصلى هم در این عالم، اراده خود انسان است؛ یعنى در اینجا بنا نیست کسى ما را بسازد؛ خود ما هستیم که باید خودمان را بسازیم؛ دیگران ما را هدایت مىکنند.
در این ره انبیا چون ساربانند ///// دلیل و رهنماى کاروانند
.... خود انسان باید راه برود تا به منزل برسد؛ منتها انسان گاهى در راه رفتن سست مىشود؛ گاهى کم مىآورد؛ گاهى خسته مىشود؛ گاهى ملول مىشود؛ گاهى ناامید مىشود؛ گاهى هم کجراهه مىرود. کسانى هستند که نگذارند این اتفاقها بیفتد؛ راه را به انسان نشان بدهند و او را وادار به تأمل و تفکر و تصویر صحیح از آفرینش کنند. .....
انسان عبارت است از یک ماده خامِ بىنهایت بااستعداد. عالم طبیعتى هم پیرامون او قرار دارد که خودش یک مادهى خامِ بىنهایت داراى استعداد است. انبیا آمدهاند تا انسان را وادار کنند که هم خودش را با اراده خویش بسازد، هم از این ماده خامِ عظیمتر حداکثر استفاده را بکند؛ تا در این حرکتى که دارد، روز به روز پیشتر برود و آن را هم به فعلیت برساند؛ که فعلیت عالم، مقدمه فعلیت ماست؛ آنگاه تحرکات جامعه بشرى به این صورت شکل پیدا مىکند. یک جامعه سالم و درست و منطقى آن جامعهای است که هم در مورد به فعلیت رساندن خود، هم در مورد به فعلیت رساندن این عالم دچار خطا و اشتباه نشود.
دانش مادىِ امروز خیلى از مواد خام موجود عالم را استخراج کرده - مثلا نفت را - اما آیا این کارى که امروز با نفت مىشود - یعنى سوزاندن و دود کردن براى به راه انداختن چرخهایى که آفات فراوانى دارند - واقعا همان استفاده بهینه از این ماده خام است؟ .... بشر وقتى از راه انبیا سرپیچى مىکند، به خطا مىافتد و نه فقط در شکل دادن به شخصیتِ خودش اشتباه مىکند .... بلکه دنیا را هم خراب مىکند؛ محیط زیست را هم خراب مىکند؛ لایهى اُزن را که براى زندگى انسان مفید است، ضایع مىکند و از روى زمین و زیر زمین استفاده بد مىکند؛ اما وقتى انبیا آمدند، این تحرک و این به فعلیت رساندن استعدادها همه به شکل صحیح انجام مىگیرد.
.... اگر جامعه بشرى با راهنمایى و انگشت اشاره انبیا حرکت بکند، آسایش و تکامل و پیشرفت و دانش و صنعت و همه چیزش در جهت صحیح به کار مىافتد.
فرض کنید انبیا در جامعه اسلامى یا در جامعه بشرى حضور پیدا کردهاند و مفاهیم مورد نظر خودشان را گفتهاند، دینشان را آوردهاند و احکامشان را تدوین کردهاند؛ اینها بایستى در بین مردم مرتب ترویج و تبیین بشود و سؤالها پاسخ داده بشود و جهالتها بر طرف گردد. در یک کلاس درس، اگر معلم یک کلمه را گفت، قضیه تمام نمىشود؛ باید آن را توضیح داد، تشریح کرد و مشکلات را بر طرف کرد و ارتباط آن را با واقعیتها تبیین نمود؛ اینها به مجموعه شاگردانى احتیاج دارد.
امروز فرضا اگر پیغمبر مکرّم (صلّىاللّهعلیهوالهوسلّم) بنا بود در این دنیاى بزرگ و پیچیده حضور داشته باشند -که این فرض بعیدى هم نیست؛ یعنى فرض نزدیک به واقعیت است- لابد براى این که کارهاى خودشان را انجام بدهند - فکر را، امر به معروف را، نهى از منکر را، تبیین احکام را؛ همان کارى که آن زمان گروهى را به این طرف و گروهى را به آن طرف مىفرستادند - سازمانى لازم داشتند. علىالقاعده در دنیاى پیچیده وسیعِ چندین رنگِ هفتتوى امروز این کارها بسادگى امکانپذیر نیست و مثل مدینه کوچکِ ده، پانزده هزار نفرى نبود ..... اگر آن بزرگوار در این زمان مىخواستند چنین سازمانى درست کنند، این سازمان شما بودید. امروز روحانیت باید خودش را در این موضع ببیند.
چون بنا نبود کارها با امور غیبى و با معجزه پیش برود؛ بالاخره باید از طرق عادى و با زبان انسانها کارها انجام مىگرفت؛ بنابراین از سازمانى استفاده مىکردند که امروز نام آن «روحانیت» است. روحانیت خودش را با این اندیشه و با این نگاه به جایگاه خود بسازد؛ لذا باید حداکثر علم و تقوا را براى خودش فراهم بکند؛ این وظیفه اصلى روحانیت است.
مقام معظم رهبری
دیدار با مجمع نمایندگان طلاب
02/09/1379
- ۹۴/۰۴/۱۶