سطور

و أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا

سطور

و أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا

خداوند از آسمان بارانی نازل کرد که در هر دره و رودی به اندازه ظرفیتش جریان یافت. (سوره رعد آیه 17)

آنچه هستم هر چند ناچیز
و آنچه دارم هرچند بی‌مقدار
همه را مدیون تو هستم.
دوست دارم اگر آبراهی باریک و کم رمق هم باشم، تو در آن جریان داشته باشی!
کاش روح این کلمات سرد و طنین این سطور صامت نام و راه تو باشد
«خمینی»

لکن همین!

🖋در تاریخ انقلاب، یکی از مسائلی مرز اسلام ناب را با انواع اسلام‌های آمریکایی به شکل واضحی بیان می‌‌کرد، مساله انتظار بود.

امام در کنار متشرعینی که *«مى‏‌گفتند که خوب، باید عالم پر [از] معصیت بشود تا حضرت بیاید»* معنای دیگر از انتظار را غلط می‌خواند که معتقدانش را آدمهای صالح می‌دانست مثلا آنها که می‌گفتند *«ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان چه مى‌‏گذرد، ما تکلیف‏هاى خودمان را عمل مى‌‏کنیم، براى جلوگیرى از این امور هم خود حضرت بیایند ان شاء اللَّه، درست مى‏‌کنند؛ .... اینها هم یک دسته‌‏اى، مردمى بودند که صالح بودند.»*

🖋 در نگاه اول شاید ایراد این گروه آن بود که از وظیفه اجتماعی خود غافل بودند! اما امام با گروه دومی از صالحان مرزگذاری می‌کند که *«اینها به تکالیف شرعى خودشان هم عمل مى‌‏کردند و نهى از منکر هم مى‏‌کردند و امر به معروف هم مى‌‏کردند، لکن همین! دیگر غیر از این کارى ازشان نمى‌‏آمد و فکر این مهم که یک کارى بکنند، نبودند.»*
 

این *«لکن همین!»* که امام می‌گوید یعنی این تصویر تقلیل‌گرایانه -که از وضعیت امروز بسیاری از ما که جلوتر به نظر می‌آید!- در نگاهش چقدر کوچک و حقیر است.

🖋 امام در مقابل از انتظار مورد قبول خودش می‌گفت. از کاری که آن دسته قبلی باید می‌کردند و نمی‌کردند! *«ما اگر دستمان مى‏‌رسید، قدرت داشتیم، باید برویم تمام ظلم و جورها را از عالم برداریم. تکلیف شرعى ماست، منتها ما نمى‌‏توانیم. اینى که هست این است که حضرت عالم را پر مى‌‏کند از عدالت؛ نه شما دست بردارید از تکلیفتان، نه اینکه شما دیگر تکلیف ندارید.»*

🖋مساله امام با منتظران اسلام آمریکایی! فردی دانستن تکلیف دین یا عمل نکردن به تکالیف جمعی مثل امر به معروف و نهی از منکر نبود! مساله او این بود که این مسیر به برداشتن ظلم و جور ختم می‌شود یا نه؟ امام نقطه محوری را این می‌دانست! 

🖋این نقطه محوری، افق حرکت، نهضت امام هم بود امام سطح حرکت را تنها در عبور از تکالیف فردی به تکالیف جمعی نمی‌دید. امام سطح تکلیف اجتماعی را می‌دید که محورش مبارزه با ظلم بود. همین تفاوت افق حرکت از تکلیف جمعی به تکلیف اجتماعی یکی از نقاط تفاوت جدی فکر امام با ماست.

🖋این روزها بازار سخن در باب مواسات باز شده است. بالاترین و پیشرو‌ترین حرف‌هایی که می‌زنیم -و آن را افقهای تمدنی مواسات و کلید فرج امام زمان می‌دانیم!- حرکت از دادن بسته‌های حمایتی به ایجاد اشتغال، صندوق‌های قرض الحسنه و آموزش کارآفرینی برترین حرفهای این دوره است که می‌شنویم! 

🖋مواسات برای ما شده است «همدلی» که در آن کاری به شکاف طبقاتی، طبقه ممتازه مترفین، فاصله چندین برابری حقوق مدیران و کارگران، مرخصی زایمان زنان شاغل، و حتی تغییر سبک زندگی خودمان و نزدیک شدن به زندگی فقرا و هزار چیز از این دست .... نداریم و می‌خواهیم با  فقرا و اطرافیان همدلی کنیم البته ما پیشروتر از آنیم که با دادن ماهی همدلی کنیم، ما ماهیگیری یاد می‌دهیم! 

🖋دغدغه‌‌هایی مثل مواسات با خواهران و برادرانمان در فلسطین را هم بی‌خیال! بعد از مدتها بهانه‌ای جور شده که ما حزب اللهی‌ها نشان بدهیم چه آدمهای خادم مردمی هستیم و مردم دوستمان داشته باشند! خرابش نکنیم! هر کس می‌خواهد مخفیانه کمک هم بکند اما حرفش را نزنیم بهتر است!

🖋نمی‌‌دانم اما اگر امام در میان ما بود شاید یکی از *«لکن همین!»‌* هایش را نثار این مواسات ما می‌کرد.
خیلی تلخ است اما شاید امام زمان که در میان ماست یکی از *«لکن همین!»‌* ها را نثار این مواسات ما می‌کند!

 
📝پ ن ۱: این روزها که حرف مواسات می‌شود ناخودآگاه یاد حضرت ابالفضل می‌افتم «فَنِعمَ الْأَخُ الْمَوَاسِی‏ لِأَخِیه‏» بعد دلم راهی «علمدار نیامد»‌هایی می‌شود که برای حاج قاسم می‌خواندیم!

📝 پ ن۲: جملات امام از سخنرانی چهارده فروردین شست و هفت است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی